Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (7377 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
umber
U
سایه انداختن
shade
U
سایه انداختن
shades
U
سایه انداختن
shadings
U
سایه انداختن
overcast
U
سایه انداختن
galanty show
U
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
To cast a shadow.
U
سایه انداختن
To cast a shadow .
U
سایه انداختن
Other Matches
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
sunshade
U
سایه
sunshades
U
سایه
shading
U
سایه
shadows
U
سایه
auspices
U
سایه
thanks to.....
U
در سایه
umber
U
سایه
shadowless
U
بی سایه
shadiness
U
سایه
shade
U
سایه
shadings
U
سایه
shades
U
سایه
shadowing
U
سایه
cleek
U
سایه
shadow
U
سایه
umbra
U
سایه
shadowed
U
سایه
umbrage
U
سایه
shadow play
U
نمایش سایه ها
shadowlike
U
سایه مانند
ski graphŠetc
U
سایه نگاری
sciamachy
U
جنگ با سایه
shadeless
U
بدون سایه
canopies
U
سایه بان
shader
U
سایه رنگ زن
canopy
U
سایه بان
sciagraphy
U
سایه نگاری
bower
U
سایه بان
tone
U
سایه رنگ
umbrageous
U
سایه دار
shadowing
U
شبح سایه
light and shade
U
سایه روشن
halftone
U
سایه رنگ
obtenebrate
U
سایه افکندن بر
sombre
U
سایه دار
penumbra
U
نیم سایه
halftones
U
سایه رنگ
penumbra
U
سایه روشن
bowers
U
سایه بان
tone
U
سایه روشن
tinge
U
سایه رنگ
shadows
U
شدو سایه
to go to the shades
U
سایه افکندن در
shadows
U
شبح سایه
shadow
U
شبح سایه
shadow
U
شدو سایه
shadowing
U
شدو سایه
shady
U
سایه دار
shadowed
U
شدو سایه
tinges
U
سایه رنگ
tones
U
سایه روشن
shadowy
<adj.>
U
سایه دار
silhouette target
U
سایه هدف
overshadows
U
سایه افکندن بر
somber
U
سایه دار
overshadowing
U
سایه افکندن بر
overshadowed
U
سایه افکندن بر
overshadow
U
سایه افکندن بر
shaded
<adj.>
U
سایه دار
lighting
U
سایه روشن
shadowy
U
سایه مانند
shadowy
U
سایه افکن
shadowed
U
شبح سایه
shade
U
سایه بان
umbriferous
U
سایه افکن
adumbral
U
سایه افکن
drop shadow
U
سایه برجسته
halation
U
نیم سایه
half shadow
U
نیم سایه
shadings
U
سایه بان
half tone
U
سایه روشن
shades
U
سایه بان
hatching
U
سایه زنی
adumbration
U
سایه افکنی
shading
U
سایه اندازی
umbrageous
[literary]
<adj.>
U
سایه دار
boxed cornice
U
سایه بان
bowery
U
سایه دار
kinephantoscope
U
سایه نما
kinema or cin
U
سایه نما
shady
[place]
<adj.>
U
سایه دار
shading
U
سایه زنی
thank you
U
سایه شما کم نشود
to be afraid of one's own shadow .
از سایه خود هم ترسیدن .
contrasts
U
زمینه طرح و سایه
shading response
U
پاسخ سایه روشن
contrast
U
زمینه طرح و سایه
contrasted
U
زمینه طرح و سایه
contrasting
U
زمینه طرح و سایه
shadow factor
U
ضریب انحراف سایه
shades
U
جای سایه دار
thermal shadow
U
سایه روشن حرارتی
adumbrate
U
سایه افکندن بر طرح
auspice
U
سایه حمایت توجهات
umbrage
U
شابهت سایه وار
umbrage
U
سایه شاخ و برگ
gray scale
U
مقیاس سایه زنی
pencilled
U
بامداد سایه زده
shadings
U
سایه دار کردن
shadings
U
جای سایه دار
shades
U
سایه دار کردن
shady
U
سایه افکن مشکوک
tintless
U
بدون سایه رنگ
shade
U
سایه دار کردن
pastel shades
U
سایه رنگهای خفیف
sciagraph
U
عکس سایه نما
thanks
U
افهار امتنان در سایه
shade
U
جای سایه دار
phantasm
U
فاهر فریبنده سایه
She has become rather off hand.
U
سایه اش سنگین شده
halftoning
U
سایه رنگ زدن
half tone
U
سایه روشن زدن
shadings
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
shades
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
croddhatching
U
بطور اریب سایه زدن
contrast enhancement
U
توسعه تشخیص سایه روشن
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
shade
U
اختلاف جزئی سایه رنگ
crosshatch
U
بطور اریب سایه زدن
tones
U
سایه روشن عکس هوایی
shaded pole motor
U
موتور با قطب سایه دار
luminist
U
نقاش سایه روشن نما
tone
U
سایه روشن عکس هوایی
sciomantic
U
غیبگو از روی سایه مرده
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
anti dazzle vizor
U
سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
shadows
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me .
U
سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
hachure
U
سایه زنی قلم هاشور زدن
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
shadowing
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
Lets sit in the shade , Its cooler.
U
توی سایه بنشینیم خنک تر است
solid
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadowed
U
سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
solids
U
سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
sciomacy
U
غیب گویی از روی سایه مرده
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tone
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones
U
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
grey scale
U
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
tan alt
U
ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome
U
صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video
U
واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram
U
طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast
U
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
cloud
U
ابری شدن سایه افکن شدن
clouding
U
ابری شدن سایه افکن شدن
clouds
U
ابری شدن سایه افکن شدن
To shade ones eyes.
U
سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
half tone
U
رنگ متوسط سایه رنگ
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
watermark
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
offset knots
U
گره نامتقارن
[گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down
U
پایین انداختن انداختن
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
omits
U
انداختن
hurled
U
انداختن
hurl
U
انداختن
flings
U
انداختن
flinging
U
انداختن
to skips over
U
انداختن
deracination
U
بر انداختن
slings
U
انداختن
fling
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
omit
U
انداختن
omitted
U
انداختن
omitting
U
انداختن
fells
U
انداختن
felling
U
انداختن
Recent search history
Forum search
0
دست را دورگردن کسی انداختن
0
سایه چشم زدن ب انگلیسی چی میشه؟
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com